دو نفر با یکدیگر رفیق بودند که یکی از آن دو فضل و کمالات زیادی داشت،
ولی دیگری بهره چندانی از کمال نبرده بود. چون رفیق بی کمال بالای منبر
سخنان غلط فراوانی می گفت، روزی رفیقِ با کمال، به وی گفت:
هر وقت بالای منبر سخنی بی قاعده و غلط گفتی، من سرفه می کنم تا سخنت را اصلاح کنی.
روزی رفیق بی کمال بر منبر رفت تا سوره قاف را تفسیر کند، لذا گفت:
«قاف». از قضا رفیقش بی اختیار سرفه ای کرد. رفیق منبری اش به خیال آن که آیه را غلط تلفظ نموده است گفت:"قوف".
این بار رفیقش عمداً سرفه کرد تا اشتباهش را به او بفهماند.
رفیق منبری گفت: «قیف» دوستش بار دیگر سرفه کرد.
رفیق منبری گفت:سرفه و مرگ، خلاصه یا «قاف» یا«قوف»یا«قیف» :)) :)) :)) :)) :))
آخرین نظرات