?دوستی میگفت: ما یک گاریچی در محلمان بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند. یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟ گفتم: بله! گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است! من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟ گفت: قبل… بیشتر »
کلید واژه: "مهربانی"
? #داستان_آموزنده ✍ پیرمردی هر روز تومحله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد. روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش. ? ? پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد… بیشتر »
پاییز باشد و نم نم باران و بوی هیزم سوخته…… و چای داغ گاهی از همه ی دنیا، یک فنجان چای میخواهی و یک دل خوش @khatekhoda بیشتر »
#تولیدی فاطمه هدیه خدا به من و هرکسی ست که این متن را بخواند… فاطمه قصه مادختر خیلی خوبی ست…ده ساله است اما حرفهایش مثل آدم بزرگهاست. مادر فاطمه معلم است اما فاطمه تاکلاس اول بیشتر مدرسه نرفته وصبح ها از برادر کوچکش علی نگهداری میکند…… بیشتر »
آخرین نظرات